جدول جو
جدول جو

معنی پرده هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو

پرده هکاردن
شرم از حضور یافتن در جمع دیگران، روی نهان کردن عروس، در
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ)
روگرفتن زن
لغت نامه دهخدا
غایب گشتن غیبت کردن محجوب شدن محجوب ماندن اغشا، روگرفتن پوشیدن روی با حجاب
فرهنگ لغت هوشیار
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
فرهنگ گویش مازندرانی
پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
تراشیدن و بریدن گیاهان و غنچه هانوعی هرس
فرهنگ گویش مازندرانی
حمله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرد کردن پول
فرهنگ گویش مازندرانی
به رشته نخ کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پودر کردن، ریز ریز نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوری کردن از روی ترس، توجه کردن، جرأت کاری را داشتن، شرم
فرهنگ گویش مازندرانی
پف کردن و ژولیده شدن موهای بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
دامن همت به کمر زدن، شوهر خوبی برای همسر بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیدا کردن، یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پالوده و صاف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرستش کردن، پرستیدن، تیمار نمودن مریض، پرسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپایی شاشیدن، بیرون جهیدن مواد آبکی
فرهنگ گویش مازندرانی
الک کردن، غربال نمودن، جدا ساختن ریز و درشت و مرغوب و نامرغوب
فرهنگ گویش مازندرانی
کافی بودن، بسنده بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
فرهنگ گویش مازندرانی